فقط خدا تنهاست

آرامش محصول تفکر نیست

 

آرامش هنر نیندیشیدن به انبوه مسائلی است

 

که ارزش فکر کردن ندارد

دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, :: 17:9 :: نويسنده : سوگل

 

یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد

اما فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیونها درخت کافی است.

همان گونه که آتش را با هیزم های کوچک و ریز روشن می کنند
 
گناهان بزرگ نیز با گناهان کوچک شروع میشوند ,
 
پس هر گناه کوچک و ناچیزی میتواند مقدمه ی شروع یک گناه بزرگ باشد ...
.
.
.

فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ (زلزله 7,8)


پس هركس هم وزن ذره اى نیكى كند ، آن نیكى را ببیند
 
و هركس هم وزن ذره اى بدى كند ، آن بدى را ببیند ...

 

 

دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, :: 15:7 :: نويسنده : سوگل

والپیر های کامپیوتر,عکس های کامپیوتر,عکس های پس زمینه ی کامپیوتر

 

خدايا ....

 

ماراببخش .....

 

بخاطر درهايي كه زديم و هيچ كدام خانه تو نبود....

دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, :: 14:52 :: نويسنده : سوگل

خداي من خدايي است ...

كه دست گير است نه مچ گير....

دستم را مي گيرد همان طور كه هستم....

بدون پيش شرط...

همين و بس....

 

دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, :: 14:43 :: نويسنده : سوگل

√ قَــبــرها پُـر اَست اَز جَوانانـــی

 

كه می خواستَند دَر پـیری توبـه كُننَد...!



af9632ea9a7d4f2bccfdfb0ce1ba7c6d-425

دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, :: 14:5 :: نويسنده : سوگل

از يه دوست ياد گرفتم كه خدا مرهم تمام درد هاست.

 

هرچه عمق خراش هاي وجودت بيشتر باشد

 

خدا براي پر كردن ان بيشتر در وجودت جاي مي گيرد.

 

دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, :: 14:4 :: نويسنده : سوگل

 

zohor313yar_blogfa_com_%D8%AC%D8%AF%D8%A


%D8%A8%DB%8C_%D8%A8%DB%8C_%D8%B1%D9%82%D گفتم خيلي خسته هستم گفت بگو:%D8%A8%DB%8C_%D8%A8%DB%8C_%D8%B1%D9%82%D

httpzohor313yar_blogfa_com%D8%B1%D9%85%Dاللهم عجل لوليك الفرجhttpzohor313yar_blogfa_com%D8%B1%D9%85%D



گفتم آخه تا به كي؟؟گفت بگو

httpzohor313yar_blogfa_com%D8%B1%D9%85%Dاللهم عجل لوليك ال
فرجhttpzohor313yar_blogfa_com%D8%B1%D9%85%D


گفتم تشنه فقط يك نگاه گفت بگو

httpzohor313yar_blogfa_com%D8%B1%D9%85%Dاللهم عجل لوليك الفرجhttpzohor313yar_blogfa_com%D8%B1%D9%85%D


گفتم ميدونم كه لياقت ندارم بازم گفت بگو

httpzohor313yar_blogfa_com%D8%B1%D9%85%Dاللهم عجل لوليك الفرجhttpzohor313yar_blogfa_com%D8%B1%D9%85%D


گفتم باز جمعه شد و نيومدي گفت بگو

httpzohor313yar_blogfa_com%D8%B1%D9%85%Dاللهم عجل لوليك الفرجhttpzohor313yar_blogfa_com%D8%B1%D9%85%D


گفتم اقا جون ديگه وقت ندارم گفت تا اخرين نفس بگو

httpzohor313yar_blogfa_com%D8%B1%D9%85%Dاللهم عجل لوليك الفرجhttpzohor313yar_blogfa_com%D8%B1%D9%85%D


وبلاگ بزرگ یاران امام زمان عج گفتم نيايش تا به كي براي ديدنت گفت مكرر بگووبلاگ بزرگ یاران امام زمان عج

httpzohor313yar_blogfa_com%D8%B1%D9%85%Dاللهم عجل لوليك الفرجhttpzohor313yar_blogfa_com%D8%B1%D9%85%D


%D9%85%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9

با چشماني كه ميخواي با آن

 جمال بي مثال مولايت مهدي فاطمه (س) را تماشا كني

 گناه مكن


%DA%AF%D9%86%D8%A7%D9%87_%D9%85%DA%A9%D9

دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : سوگل

 

هر پرهــــــیزکار گذشـــــــته ای دارد

و هر گناهکار آینده ای

پس ،زود قضــــــــاوت نکن . . .

.

.

.

دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, :: 9:55 :: نويسنده : سوگل

 

زندگی مثل اون قلعه ایه که تو ساحل با شن می سازیم…


هرچقدر هم که قشنگ باشه…


هرچقدر هم که براش وقت گذاشته باشیم…


موقع برگشت نمی تونیم با خودمون ببریم…


باید همونجا بذاریمش و بریم…

دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, :: 9:46 :: نويسنده : سوگل

هر بامداد آهویی از خواب بر می خیزد

و میداند که از تندترین شیر باید تندتر بدود وگرنه کشته خواهد شد

هر بامداد شیری از خواب بر می خیزد

و میداند که باید از تندترین آهو تندتر بدود وگرنه از گرسنگی خواهد مرد

فرقی ندارد آهو باشی یا شیر ،

آفتاب که برمی آید آماده دویدن باش …

 

دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, :: 9:41 :: نويسنده : سوگل

در اوج نا امیدی …

%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D

 


روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم. شغلم را، دوستانم را، مذهبم را و خلاصه تمام وابستگی های

زندگی ام را !


به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خداوند صحبت کنم و اگر نتوانستم دلیلی برای ادامه ی زندگیم بیابم به آن نیز

خاتمه دهم !


به خدا گفتم: آیا می توانی دلیلی برای ادامه این زندگی برایم بیاوری ؟ و جواب او مرا شگفت زده کرد.


او گفت: آیا سرخس و بامبو را می بینی ؟


پاسخ دادم : بلی.


خداوند فرمود: هنگامیکه درخت بامبو و سرخس را آفریدم، به خوبی از آنها

مراقبت نمودم. به آنها نور و آب و غذای کافی دادم. دیر زمانی نپایید که

سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا گرفت اما از بامبو خبری نبود. من

از او قطع امید نکردم. در دومین سال سرخس ها بیشتر رشد کردند و زیبایی

خیره کننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود. من
بامبوها را رها نکردم.


در سالهای سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نکردند. اما من از آنها قطع امید نکردم.


در سال پنجم …

جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد. در مقایسه با سرخس بسیار کوچک

و کوتاه بود اما با گذشت ۶ ماه ارتفاع آن به بیش از ۱۰۰ فوت رسید.

۵ سال طول کشیده بود تا ریشه های بامبو به اندازه کافی قوی شوند. ریشه هایی

که بامبو را قوی می ساختند و آنچه را برای زندگی بدان نیاز داشت را فراهم

می کردند.

خداوند در ادامه فرمود: آیا می دانی در تمام این سالها که تو درگیر مبارزه

با سختیها و مشکلات خودت بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ساختی ؟ من

در تمامی این مدت تو را رها نکردم همانگونه که بامبوها را رها نکردم.

هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن. بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر

کدام به نوبه خود به زیبایی جنگل کمک می کنند. زمان تو نیز فرا خواهد رسید

تو نیز رشد می کنی و قد می کشی !

از او پرسیدم : من چقدر قد می کشم.


در پاسخ از من پرسید: بامبو چقدر رشد می کند؟


جواب دادم : هر چقدر که بتواند.


گفت: تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی. هر اندازه که بتوانی.


ولی به یاد داشته باش که من هرگز تو را رها نخواهم کرد. و در هر زمان پشتیبان تو خواهم بود !


پس هرگز نا امید نشو !


آنچه امروز یک درخت را تنومند، سایه گستر و پر ثمر ساخته است، ریشه دواندن

دیروز بذر آن در تاریکی های خاک بوده است. در هنگامه ی رنج های بزرگ، ملال

های طاقت فرسا، شکست ها و مصیبت های خورد کننده، فرصتهای بزرگی برای تغییر،

گام نهادن به جلو و تصوری برای خلق آینده ایجاد می شود. ماموریت شما در

زندگی بی مشکل زیستن نیست، بلکه با انگیزه زیستن و امیدوار زیستن است …


پس زندگی را باور کن همانگونه که هست، با همه دردها و رنجهایش، با همه

شادیها و غمهایش، با همه ملال ها و دلفریبی هایش، باهمه شکستها و پیروزی

هایش و با همه خاطرات تلخی ها و شیرینی هایش، و زندگی را دوست بدار و به

سرنوشت امیدوار باش، هر روز را با امید و ایمان به خدا و فردایی بهتر به شب

برسان، اینگونه باش تا زندگی برایت سهل تر و زیبا تر شود، یقین داشته باش

که از دید خداوند پنهان نخواهی ماند و همواره از مراقبت و همراهی او نیز بی

بهره نخواهی ماند …



192814_250.jpg

دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, :: 9:38 :: نويسنده : سوگل

3030747_P_Sunny.jpg


من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد


خدا گفت:نه....تو خدت بايد رشد كني


ولي ....من تو را مي پيرايم تا ميوه دهي

دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, :: 9:37 :: نويسنده : سوگل

301295_554.jpg

دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, :: 9:33 :: نويسنده : سوگل

شهید بهشتی: شما پیروان علی ع همت کنید علی ع را خوب بشناسید تا بتوانید شیعه علی ع


باشیدو الا شیعه علی ع نیستید شیعه اسم علی هستید... شیعه قبر علی هستید... شیعه


بارگاه علی هستید

0.071354001333350784_jazzaab_ir.jpg

سه شنبه 17 دی 1392برچسب:, :: 18:47 :: نويسنده : سوگل

97474_1212.jpg

آیا میدانید دلیل اینکه شما الان با آرامش

و امنیت کامل ، این متن رو میخونی

از جان گذشتگی هزاران شهید است ؟

این ابر مردان را فراموش نکنیم . . .

سه شنبه 17 دی 1392برچسب:, :: 18:45 :: نويسنده : سوگل

هرگز صدای مهربانت را که هر شب برایم لالائی می خواند

 

فراموش نمی کنم، همان صدای قشنگی که

 

حالا نیز به تمام دلتنگی هایم پاسخ می دهد و آغوش گرم و


مهربانش را پناهگاه تمام دلتنگی هایم کرده است!!!


مادرم

عکسهای زیبا برای روز مادر ۱۳۹۲

سه شنبه 17 دی 1392برچسب:, :: 18:43 :: نويسنده : سوگل

ولایت فقیه

سه شنبه 17 دی 1392برچسب:, :: 18:42 :: نويسنده : سوگل



خداي من . . .


چگونه نااميد باشم، در حالي که تو اميد مني . . .


چگونه سستي بگيرم، چگونه خواري پذيرم که تو تکيه‌گاه مني . . .


اي آنکه با کمال زيبايي و نورانيت خويش، آنچنان تجلي کرده‌اي که عظمتت بر تمامي


ما سايه افکنده . . .


يا رب! يا رب! يا رب!


فرازی از دعای عرفه با ترجمه دکتر شریعتی


38702286245150262153.jpg

سه شنبه 17 دی 1392برچسب:, :: 18:41 :: نويسنده : سوگل

غـــیرت یکــــدفعه بی هوا از جـــیب بعضی از آقایون می افــتد...

در لجــنزار های غفــلت..!!

.
11_9002076801_L600.jpg

سه شنبه 17 دی 1392برچسب:, :: 18:39 :: نويسنده : سوگل

امـــــروزه..!!در زمانی به سر میبریم که..!!


اگه یک مادر نـجـیـبـی به دختر کوچیـــکش روسری بستن را یاد میدهد..



بعـــضی ها به این مادر نـجـیـب تیکه می اندازند و میگوید..!؟!

.


مــگر میخواهی با این روسری بستن دخترت رو خــفــه کنی..!!



ولـــش
کن..!!هنوز بچه است و چیزی نمی فهمه..!!



siDSMN_480.jpg
.

امـــــــــــــا...!!



اگر مادری دخترش را از کوچیکی آرایش بکنه و مثل عروسک..



به همه نشونش بده..!!همه به این مـــادر میگن..!!



چه مادر با کلاسی!چه مادر با سلیقه ی!که اینگونه دخترش رو بزک میکنه.



6da1f2e1aa27d1c438943d2d027bec2e-425

منبع: حاصل وبگردی های من

 

 

سه شنبه 17 دی 1392برچسب:, :: 18:38 :: نويسنده : سوگل

emam%20jafar-sadegh%20%2811%29_7202.JPG

سه شنبه 17 دی 1392برچسب:, :: 18:34 :: نويسنده : سوگل

nice.jpg


خدايا.... چنان نزديكي كه 


نمي توانم ببينمت


صداي تو هر لحظه با من سخن مي گويد


اما من انرا نمي شنوم


مرا به اعماق درونم ببر


تا شكوه بي پرده جمال تو را بشنوم


مرا بياموز


پيوسته تو را بجويم


و همواره به عنوان يگانه پناهم به تو رو كنم.

سه شنبه 10 دی 1392برچسب:, :: 15:33 :: نويسنده : سوگل

nvgtgta30jekhk5wqyg.jpg


خدا هماني است كه ما مي خواهيم


كاش....


ما هم هماني باشيم كه خدا ميخواهد.

سه شنبه 10 دی 1392برچسب:, :: 15:32 :: نويسنده : سوگل

استاد فاضل نظري:


عقل بيهوده سر طرح معما دارد

                     

    بازي عشق مگر شايد و اما دارد؟


با نسيم سحري دشت پر از لاله شكفت

                             

  سر بسته چرا اين همه رسوا دارد؟


در خيال امدي و اينه قلب شكست

                                  

اينه تازه از امروز تماشا دارد


بس كه دلتنگم اگر گريه كنم مي گويند:

                            

  قطره اي قصد نشان دادن دريا دارد


تلخي عمر به شيريني عشق اكنده است

                           

   چه سرانجام خوشي گردش دنيا دارد


عشق رازيست كه تنها بايد با خدا گفت

                           

 چه سخن ها كه خدا با من تنها دارد.

سه شنبه 10 دی 1392برچسب:, :: 15:27 :: نويسنده : سوگل

love_010.jpg


دست به دامن خدا که می شوم،....

چیزی آهسته درون من به صدا می آید

که ...

نترس!!!! …

از باختن تا ساختن دوباره فاصله ای نیست ....!!!

سه شنبه 10 دی 1392برچسب:, :: 15:25 :: نويسنده : سوگل

158.jpg

 

زمردم دل يا خدا خدا كن

 

   خدا را وقت تنهايي صدا كن


در ان حالت كه اشكت مي چكد گرم


غنيمت دان و ماراهم صدا كن...

 

شهادت امام رضا تسليت ميگم....


اميدوارم اقا ضامن ما هم بشه.....

سه شنبه 10 دی 1392برچسب:, :: 15:24 :: نويسنده : سوگل

خواهرم....

شهدا اینطوری جون خودشونو به خطر ننداختن که تو ارزشتو یادت بره!


siLdR3_265.jpg

بهای تو....


بهشته!


نه شارژ...


درک کن...


احساس تو......


خییییلی باارزشتر از اینه که


با یه دوست دارم...


یا یه لبخند بلرزه....



درک کن...


تو فقط مال


یک


نفری....



درک کن...


با ارزشتر از این حرفایی...


که روحتو درگیر دوست داشتن های کاذب ببینی



درک کن...

سه شنبه 10 دی 1392برچسب:, :: 15:22 :: نويسنده : سوگل

یاد پلاک بخیر که شماره پرواز بود؛


یاد چفیه بخیر که علامت زهد بود و برآورنده بسیاری از نیازها؛

یاد پوتین هایی بخیر که مشکی بودند

اما از پس خود ذره ای تیرگی و تاریکی بر جای نگذاشتند؛

یاد لباس هایی بخیر که از بس عزیز بودند، خدا زمین را به رنگ آنها آفرید؛

یاد بی سیم بخیر که رابط آن ها و آسمان بود؛

یاد مین بخیر که سکوی پرواز بود؛

یاد گلوله ها بخیر که قاصد وصال بودند؛

یاد سنگر بخیر که مفصل ترین میهمانی اشک

و خلوص را بدون خرج های کلان ترتیب می داد؛

کوتاهی کردیم... فریب خوردیم ... فراموش کردیم ...

شهدا به خدا شرمنده ایم ...

 

سه شنبه 10 دی 1392برچسب:, :: 15:19 :: نويسنده : سوگل

میشه عروسی نگیریم؟خاک برسرم!مگه میشه؟مردم چی میگن؟


میشه جهیزیه رو ساده تر بدیم؟خاک برسرم!مگه میشه؟مردم چی میگن؟


سوال!


چرا ادما ازدواج میکنن؟خوب سنت پیغمبره!


چرا جشن میگیرن؟خوب پیغمبر گفته ولیمه ازدواج دادن مستحبه!


یه سوال دیگه!


همون پیغمبر هم نگفته ازدواج هارو ساده بگیرین؟

 

نگفته؟پس چرا حرفای پیغمبرو گزینش میکنیم؟


هر چی خوشمون بیاد قبول میکنیم هرچی خوشمون نیاد رد؟؟؟؟


اگه حرفای کسی برامون باارزشه همش رو قبول کنیم!

 

اگر نیست هیچکدوم رو قبول نکنیم.


خودمونیما!چه مسلمونای باحالی هستیم!حرفای پیغمبرمونو گزینش میکنیم!


مقام معظم رهبری هم کم فرمودن ازدواج هارو ساده بگیرین؟

 

ماهایی که صفحه اصلی موبایلمون عکس اقاست!داخل


در کمددیواری اتاقمون عکس اقاست!تو کیف پولمون عکس اقاست!

 

رو در و دیوار خونمون پر عکس اقاست...ماهایی که


دم به دقیقه میگیم جانم فدای رهبرم...

 

سید علی لب تر کند جان را فدایش میکنم...چقدر به حرفاش گوش کردیم؟چقدر


عمل کردیم؟


بیاین حرف مردم رو رها کنیم و عمل کنیم....


بسم الله...


talaeie-hamsar.jpg

سه شنبه 10 دی 1392برچسب:, :: 15:15 :: نويسنده : سوگل

V2hVcFNwVCVcNVcoUXxYewl5A3hUaQMhADcGPgk3

 


براي انسانهاي بزرگ بن بست وجود ندارد


چون بر اين باورند كه با داشتن خداوند


يا راهي خواهند يافت


يا راهي خواهند ساخت

                    

   ( انيشتين )

 

سه شنبه 10 دی 1392برچسب:, :: 15:4 :: نويسنده : سوگل

چشم هایی که خدا را نبینند،



دو گودال مخوفند که بر صورت انسان دهان باز کرده اند . . .

 


kodak23.jpg

یک شنبه 8 دی 1392برچسب:, :: 19:47 :: نويسنده : سوگل

میشنود ,


صداییی به کوچکی صدای تو را ،


خدایی ” که به بزرگی جهان هستی است . .

 

8F9AED734F99F2372DF0C71CCFB0EF.jpg

یک شنبه 8 دی 1392برچسب:, :: 19:44 :: نويسنده : سوگل

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران‌‌قیمت 


خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می‌گذشت.


ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان،


یک پسربچه پاره آجری به سمت اوپرتاب کرد.


پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد. مرد پایش را روی ترمز گذاشت


و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است.


به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند..


پسرک گریان، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو،


جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند.


پسرک گفت : ”اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند،


هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم، کسی توجه نکرد.


برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده


و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم برای اینکه شما را متوقف کنم،


ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم.”


مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت.. برادر پسرک را


روی صندلی‌اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد..


درزندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند


برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!


خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند؛


 اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم،


او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند.

یک شنبه 8 دی 1392برچسب:, :: 19:40 :: نويسنده : سوگل

asheghaneh258.jpg


اي خداي من


اگرتو مرا بلتد مرتبه گرداني


پس كيست انكس كه مرا پست گرداند.؟


واگر مرا پست كني كيست كه مرا بلندم گرداند؟



واگر مرا گرامي ميداري كيست انكه خوارم كند؟



واگر مرا خوار كني كيست امكه مرا گراميم كند؟


بار خدايا


امروز از خشمت به تو پناه ميبرم


پس بر محمد و ال او درود فرست.

یک شنبه 8 دی 1392برچسب:, :: 19:38 :: نويسنده : سوگل

4311dast%20sham.jpg

 


خدا هست


دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره خدا بود.
 
استاد پرسید(آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟) کسی پاسخ نداد.

استاد دوباره پرسیدSadآیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟) دوباره کسی

پاسخ نداد.

استاد برای سومین بار پرسید): آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟)
 
برای سومین بار هم کسی پاسخ نداد. استاد با قاطعیت گفتSadبا این وصف خدا وجود ندارد).

دانشجو به هیچ روی با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت کند.
 
استاد پذیرفت. دانشجو از جایش برخواست و از همکلاسی هایش پرسید:
 
(آیا در این کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟) همه سکوت کردند.

(آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟) همچنان کسی چیزی نگفت.

(آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟)

وقتی برای سومین بار کسی پاسخی نداد، دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که استادشان مغز

ندارد.

یک شنبه 8 دی 1392برچسب:, :: 19:36 :: نويسنده : سوگل

آهنگری بود که پس از گذران جوانی پر شر و شور،

تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند.

سالها با علاقه کار کرد، اما با تمام پرهیزگاری،

در زندگیش چیزی درست به نظر نمی آمد، حتی

مشکلاتش مدام بیشتر می شد!

روزی دوستی به دیدنش آمده بود پس از اطلاع از وضعیت دشوارش به او گفت:

“واقعا عجیب است! درست بعد از اینکه تصمیم گرفتی مرد خدا ترسی بشوی،
 
زندگیت بدتر شده. نمی خواهم ایمانت را تضعیف کنم اما با وجود
 
تمام تلاشهایت در مسیر روحانی، هیچ چیز بهتر نشده!”

آهنگر بلافاصله پاسخ نداد. او هم بارها همین فکر را کرده بود
 
و نمی فهمید چه بر سر زندگیش آمده است!

اما نمی خواست سؤال دوستش را بدون پاسخ بگذارد،
 
کمی فکر کرد و ناگهان پاسخی را که می خواست یافت.

این پاسخ آهنگر بود:

در این کارگاه، فولاد خام برایم می آورند که باید از آن شمشیر بسازم.
 
میدانی چه طور این کار را میکنم؟
 
اول فولاد را به اندازه جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود.
 
بعد با بی رحمی، سنگین ترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم
 
تا اینکه فولاد شکلی را بگیرد که میخواهم.

بعد آن را در ظرف آب سرد فرو میکنم، بطوریکه تمام این کارگاه را بخار فرا می گیرد.
 
فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج می برد.
 
یک بار کافی نیست، باید این کار را آن قدر تکرار کنم
 
تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم…

آهنگر لحظه ای سکوت کرد. سپس ادامه داد:

گاهی فولاد نمی تواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت،
 
ضربات پتک و آب سرد باعث ترک خوردنش میشود.
 
میدانم که از این فولاد هرگز شمشیر مناسبی در نخواهد آمد لذا آن را کنار می گذارم.

آهنگر باز مکث کرد و بعد ادامه داد:

می دانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو می برد. ضربات پتکی را
 
که بر زندگی من وارد کرده پذیرفته ام و گاهی به شدت احساس سرما میکنم،
 
انگار فولادی باشم که از آب دیده شدن رنج می برد.
 
اما تنها چیزی که می خواهم این است:

“خدای من، از کارت دست نکش، تا شکلی که تو میخواهی، به خود بگیرم…

با هر روشی که می پسندی، ادامه بده،هر مدت که لازم است،
 
ادامه بده…اما هرگز مرا به میان فولادهای بی فایده پرتاب نکن!”

یک شنبه 8 دی 1392برچسب:, :: 19:31 :: نويسنده : سوگل

parvaneh.jpg


دست خدا


کودک زمزمه کرد: (خدایا با من حرف بزن).


و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد.


کودک نشنید.


او فریاد کشید: (خدایا! با من حرف بزن).


صدای رعد و برق آمد.


اما کودک گوش نکرد.


او به دور و برش نگاه کرد و گفت:


(خدایا! بگذار تو را ببینم).


ستاره ای درخشید. اما کودک ندید.


او فریاد کشید(خدایا! معجزه کن).


نوزادی چشم به جهان گشود. اما کودک نفهمید.


او از سر ناامیدیگریه سر داد و گفت:


(خدایا به من دست بزن. بگذار بدانم کجایی).


خدا پایین آمد و بر سر کودک دست کشید.


اما کودک دنبال یک پروانه کرد.


او هیچ درنیافت و از آنجا دور شد.

یک شنبه 8 دی 1392برچسب:, :: 19:29 :: نويسنده : سوگل

6.jpg


روزهایی بدی در زندگی آدم می رسد، که هیچ کسی حتی نمی پرسد


“خوبی؟ “


برای چنین روزهای بدی، نیاز به یگانه مهربانِ دلسوزی داری


به شرطی که در روزهای خوب فراموشش نکرده باشی و نامش چه زیباست. . .


“خدا”

یک شنبه 8 دی 1392برچسب:, :: 19:27 :: نويسنده : سوگل

112.jpg



((دروغگو دشمن خداست))


قربونت برم خدا چقدر دشمن داری♥...!

یک شنبه 8 دی 1392برچسب:, :: 19:26 :: نويسنده : سوگل

1_17_8906190191_L600.jpg

 

چه دعايي كنمت بهتر ازين


كه خدا پنجره اي رو به اتاقت باشد.....


عشق محتاج نگاهت باشد.....


خلق لبريز دعايت باشد.....


تا ابد وصل خدايي باشي....

یک شنبه 8 دی 1392برچسب:, :: 19:24 :: نويسنده : سوگل

درباره وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم می خواهم بالحظه های پرامید, زیستنم راهویت بدهم وازروزمرگی های غفلت آوررهاشوم. می خواهم ازکشتزارعمرم طلادروکنم, پس به تابلوی زندگیم رنگ شاداب صاحب الزمان میزنم. برای همین خواستم عهدنامه ای باشماداشته باشم وبه شماقول می دهم محض خاطرت به آن وفاداربمانم تابدانی برای همیشه به یادت هستم. برای همیشه به یادت هستم. شیعیان خواب بس است برخیزید هجرارباب بس است برخیزید یادمان رفته که مهدی هم هست یادمان رفته که اومنتظراست یادمان رفته که اوپشت دراست
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فقط خدا تنهاست و آدرس sogolfx.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان